امتیاز اضطراب صفتی گروه مداخله قبل از آموزش 03/40 بود که پس از اجرای آموزش به 23/36 کاهش یافت، در حالی که میانگین امتیاز اضطراب صفتی گروه شاهد قبل از مداخله 21/40 بود که در پسآزمون به 95/40 افزایش یافت(74). نتیجه کار نوریان و همکاران موید یافتههای پژوهش ما میباشد.
مطالعه نقدی و همکاران (1389) نیز نشان داد که آموزش هوش هیجانی بر واکنشهای هیجانی ( پرخاشگری) دانشآموزان پسر سال اول دبیرستان موثر است. میانگین نمره پرخاشگری فیزیکی، کلامی، خشم و خصومت در پسران گروه آزمون قبل از
مداخله 73/31، 67/16، 27/23 و 60/27 بود که پس از مداخله به 80/26، 53/14، 87/18 و 07/20 کاهش یافتند. این در حالی است که میانگین نمرات پسران گروه کنترل در متغیرهای مذکور قبل از مداخله به ترتیب 13/32، 27/16، 67/22 و 4/26 بود که در پسآزمون به 80/30، 33/17، 93/22 و 60/23 تغییر یافتند. در تمامی موارد مذکر به جز پرخاشگری کلامی شاهد افزایش میانگینها در گروه کنترل هستیم(86). از آنجا که پرخاشگری به عنوان واکنشی رفتاری محسوب میگردد لذا یافته مطالعه نقدی موید نتیجه پژوهش ما مبنی بر موثر بودن آموزش هوش هیجانی بر واکنش رفتاری میباشد.
در مطالعه پاشایی و همکاران (1388)، آراندا (2008)، افتخار صعادی و همکاران (1388)، سلطانی و همکاران (1389)، کاپرووایز (1388)، شهنی ییلاق و همکاران (1386)، کوهن (2006)، نوریان و همکاران (1390) نیز یافتهها نشان داد که انواع مداخلات اعم از آموزش هوش هیجانی، آرامسازی عضلانی، آموزش مقابله با هیجانها، بر میزان اضطراب و سازگاری افراد موثر است (66،67،68،70،71،72، 73و 74)که تمامی مطالعات در راستای هدف شماره 7 مطالعه ما میباشند.
مطالعات توصیفی نیز به وجود ارتباط استرس و واکنشهای عاطفی صحه گذارده اند از جمله مطالعه سارافینو نشان داد که بین نشانههای فشار روانی و برانگیختگی هیجانی رابطه وجود دارد(12). مطالعه فیرر و اندروز (2009) نیز نشان داد که بین استرس و افسردگی ارتباط وجود دارد که از لحاظ آماری معنی دار بود (01/0>P) و میتوان از متغیر استرس مرتبط با مدرسه به عنوان فاکتور پیش بینیکننده میزان افسردگی دانشآموز بهره برد(87). مطالعه سایوواگانت (2010) نیز نشان داد که استرس زندگی با نشانههای روان مرتبطاند و نیز هوش هیجانی بالا با نشانههای خاص روانی مانند اضطراب و ترس و ترس اضطرابی که همگی از علائم عاطفی به استرس هستند ارتباط دارد(88). مطالعه آگولا (2009) نیز نشان داد که 88 درصد دانشجویان مقطع لیسانس مبتلا به اضطراب و عصبیت و مشکلات گوارشیاند(11).
تمامی مطالعات حاکی از وجود ارتباط بین استرس و نشانههای عاطفی هستند بنابراین در صرت تغییر در میزان استرس تجربه شده میتوان از شدت و تعداد واکنشهای هیجانی به آن نیز کاست. هر روشی که چنین قابلیتی ایجاد نمایند ما را به این هدف خواهد رساند. در پژوهش حاضر دستیابی به این مطلب با برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی محقق گردید به طوری که پس از اجرای برنامه آموزشی، میزان واکنشهای هیجانی نیز کاهش یافته بود.
در راستای هدف شماره 8 تعیین تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر واکنشهای رفتاری به استرس در دختران نوجوان مورد مطالعهیافته های جدول(25-4) حاکی از وجود تفاوت در گروهها از لحاظ متغیر مذکور میباشد. میانگین نمرات واکنش رفتاری به استرس تحصیلی درگروه مداخله و کنترل کاهش داشته است. میانگین نمرات واکنش رفتاری به استرس در گروه مداخله قبل از دریافت برنامه آموزشی020/14 بوده است، پس از برگزاری جلسات آموزشی این میزان به 200/12 کاهش یافته که معنیدار گزارش شد ( 0001/0>p). در حالی که میانگین نمرات این بعد در گروه کنترل قبل
از مداخله 560/12 میباشد و بعد از مداخله به 600/11 کاهش یافته است و این کاهش معنیدار بود (041/0=p). در هر دو گروه بعد از اجرای پسآزمون واکنشهای رفتاری به استرس کاهش داشته است که البته در گروه دریافت کننده برنامه آموزشی این کاهش چشمگیرتر بوده است. علت کاهش واکنش رفتاری در گروه کنترل میتواند بدلیل بروز موقعیتهای متفاوت برای آنان بوده باشد که با واکنشهای دیگری غیر از واکنش رفتاری به آن موقعیت استرسزا عکسالعمل نشان دادهاند. از طرفی تفاوتهای شخصیتی، سبکهای رفتاری و روشهای مقابلهای دانشآموزان نیز میتواند در مواجهه با استرس موثر باشد.
در مقایسه بین دو گروه در مقایسه نمرات پسآزمون دو گروه با هم، تفاوت آماری معنیدار دیده نشد (483/0>P). این علت عدم تفاوت ممکن است در نتیجه این مسئله باشد که چون در هر دو گروه کاهش میانگینها را پس از مداخله داشتهایم، تفاوت بروز کرده از لحاظ آماری معنیدار نیست.
در پژوهش اصانلو و همکاران 1387 که به بررسی تاثیر برنامه آموزش مدیریت هوش هیجانی بر نشانگان استرس مادران کودکان کمتوان ذهنی پرداخته بود، نتایج آن نشان داد که این برنامه مداخلهای برمیزان نشانگان رفتاری استرس در مادران موثر نبوده است. میزان نشانگان رفتاری استرس در گروه آزمایش پس از مداخله کاهش داشته است اما این سیر نزولی از لحاظ آماری معنیدار نیست (059/0=p)(75). این یافته با نتیجه مطالعه ما همسو نمیباشد. دلیل تفاوت در این یافته میتواند به این خاطر باشد که واحدهای پژوهش در مطالعه ما دختران نوجوان بودهاند در حالی که در پژوهش اصانلو و همکارانش واحدها، مادران کودکان کمتوان ذهنی هستند. در سنین مختلف واکنشها به موقعیتهای استرسزا متفاوت است ضمن اینکه افراد با مکانیسمهای متفاوت و سبکه
ا
ی سازگاری مختلف با استرس مواجه میشوند. از طرفی نوع استرس تجربه شده در دو مطالعه نیز یکسان نیست. در مطالعه ما متغیر وابسته استرس تحصیلی است در حالی که در پژوهش اصانلو و همکارانش نوع استرس تجربه شده مادران متفاوت بوده در نتیجه واکنش به آن هم متفاوت است. میزان درک و دریافت و نحوه بکارگیری مهارتهای آموزش داده شده به واحدهای پژوهش نیز در نتیجه مطالعه موثر میباشد که منشا گرفته از سن، سطح سواد و توانایی واحدها در استفاده از مهارتهای هوش هیجانی تاثیرگذار هستند.
در مطالعه سپهریان (1386) باعنوان “تاثیر آموزش مهارتهای هوش هیجانی بر شیوههای مقابله با فشار روانی در نوجوانان شهر ارومیه” یافتهها حاکی از موثر بودن آموزش ارائه شده داشت و بدین صورت که میزان استفاده از مکانیسمهای سازگاری مسالهمدار در گروه پسران دریافت کننده مداخله، پس از اجرای آموزش بیشتر بوده است. در گروه دختران دریافت کننده
مداخله نیز در مکانیسمهای سازگاری اجتنابی و هیجانمدار نیز بهبودی مشاهده شده است به نحوی که دختران پس از دریافت آموزش نمره بیشتری در مقایسه با دختران گروه کنترل در بعد مسالهمداری کسب کردند(56). از آنجا که مکانیسمهای سازگاری با استرس در طبقهبندی واکنش رفتاری به استرس قرار میگیرند لذا میتوان نتیجه گرفت که مطالعه سپهریان با یافته مطالعه ما همسو میباشد.
یوسف و همکاران (2011) در مطالعه خود با عنوان ” میزان شیوع استرس، استرسورها و مکانیسمهای دفاعی در میان دانشآموزان دبیرستانی ئر مدارس دو شهر مالزی” به این نتیجه رسیدندکه دانشآموزانی که استرس دارند تمایل بیشتری به استفاده از مکانیسمهای دفاعی منفی، انکار، ملامت و سرزنش خود و رفتارهای بی قید و بندانه دارند(8).
مطالعه پیکارسکا (2000) که در آن به بررسی استرس مدرسه، رفتارهای مهم معلمان و مکانیسمهای سازگاری کودکان پرداخته بود نشان داد که 4/69 درصد کودکان در مواجهه با استرس با روشهای غیرسازنده با آن مقابله مینمایند. از جمله این روشها صدمه به خود، تلاش برای خودکشی، خشونت علیه معلم، والدین و همکلاسیها، اجتناب و فرار از خانه و مدرسه بودند. تمامی این مکانیسمها در دستهبندی واکنش رفتاری به استرس قرار میگیرند (89).
مطالعه سیاروجی (2002) نیز نشان داد که تمایل به خودکشی در کنار افسردگی و ناامیدی با میزان استرس تجربه شده فرد در ارتباط است(90).
مطالعه هویزاوی و