بنابراین نفس غنی و بینیاز محل است اما اینکه نفس در فعل خودش بینیاز محل است به سه دلیل است. وجه اول اینکه نفس ذات خودش را ادراک میکند و در ادراک خود بینیاز آلت و ابزار است. وجه دوم اینکه نفس ادراک ذات خود را نیز ادراک میکند و آن نیز بهواسطه آلت و ابزاری نیست. وجه سوم اینکه نفس آلت و ابزار خودش را ادراک میکند؛ و بین آن و بین آلتش آلت دیگری وجود ندارد.
پس اثبات گشت که نفس در فعل خود بینیاز محل میباشد و آن بدین خاطر است که برای اینکه چیزی فاعل باشد باید موجود باشد پس اگر وجود متقدم به محل باشد فعل نیز متقوم به محل خواهد بود. برای اینکه ایجاد فرع بر وجود است؛ و فعل در مرتبه بعد از ذات است پسنیاز ذات و فعل به چیزی مستلزم نیاز و حاجت ایجاد و فعل به آن چیز است بلا عکس؛ و بدین خاطر است که هیچیک از قوای جسمانی ذات خودشان را ادراک نمیکنند؛ و نیز ادراک ذاتشان را ادراک نمیکنند؛ و آلت ادراک خودشان را ادراک نمیکنند. اگر نفس جسمانی باشد این کار (ادراک سهگانه) بر او دشوار خواهد بود درحالیکه ثابت گشت که نفس اینچنین نیست (یعنی میتواند این ادراک سهگانه را انجام دهد) پس ثابت میگردد که نفس امری مجرد و غیر جسمانی است. میگوییم که این برهان دلالت بر تجرد نفس از بدن دارد اعم از اینکه قوهی عاقله بالفعل باشد یا متخیله باشد چونکه خیال نیز ذات خودش و آلت خودش را تخیل میکند و فعل خودش را انجام میدهد. بدون مشارکت بدن …251
عین عبارت صدرا در این مورد چنین است: ((اقول هذا البرهان دال علی تجرد النفس عن البدن سواء کانت قوه عاقله بالفعل اوکانت متخیله اذ للخیال ان یتخیل ذاتها و آلتها و یفعل فعلها عن غیر مشارکه البدن …)) درواقع اصل این دلایل و نحوهی جریان و تأثیر آن بر تجرد قوهی خیال به شرح ذیل است.
اگر قوهی عاقله، امر جسمانی و حال در عضوی از اعضای بدن باشد آنگاه در زمان کهولت، رو به ضعف خواهد گذاشت. حالآنکه قوهی عاقله بهحکم بداهت در برخی از افراد در زمان پیری ضعیف نمیگردد، از این مطلب بهوضوح میتوان دریافت که قوهی عاقله امری مجرد و غیر جسمانی است252
صورتبندی برهان فوق برای اثبات تجرد قوهی خیال در قالب یک قیاس استثنایی رفع تالی، چنین است: اگر قوهی خیال امری جسمانی باشد هرآینه باگذشت زمان ضعیف خواهد شد لکن چنین نیست که قوهی خیال همواره در زمان کهولت ضعیف گردد؛ بنابراین امری غیر جسمانی و مجرد است.
5ـ4ـ2ـ2ـ برهان بینیازی قوهخیال در فعل و ادراک به محل جسمانی
نفس در افعال خویش، از بدن بهعنوان محل مادی بینیازاست؛ زیرا اولاً ذات خود را بیواسطه درمییابد، بیآنکه لازم باشد میان نفس و ذات آن آلتی واسطه گردد. ثانیاً به ادراک خود نسبت به ذات، بدون واسطه عالم است. ثالثاٌ آلت خود را بدون واسطه درمییابد و ممکن نیست میان نفس و آلت آن آلتی دیگر واسطه گردد. تا اینجا صغری قیاس اثبات شد. اکنون میگوییم |آنچه در افعال خود بینیاز محل است در ذات خویش نیز چنین است (کبرای قیاس) بهعنوانمثال اگر شیء ای در وجود خویش محتاج به محل مادی باشد فعل آن نیز مادی و نیازمند به محل مادی خواهد بود به دلیل اینکه ایجاد فرع بر وجود است. همینطور شیئی در فعل خود بینیاز محل باشد ناگزیر در ذات و وجود خویش بهطریقاولی بینیاز محل خواهد بود. (نظیر این برهان را ابنسینا در کتاب شفا آورده است)253.
جریان این برهان در تجرد قوهی خیال در قالب یک قیاس اقترانی به شرح ذیل است. قوهی خیال در فعل خود ادراک خویش نیازمند به محل مادی نیست. چراکه ذات خود را بدون وساطت آلتی درمییابد (صغری) هر آنچه در فعل خود غیرمادی باشد در ذات خویش نیز لزوماٌ چنین است. (کبری) بنابراین قوهی خیال وجوداٌ امری بینیاز محل جسمانی است.
5ـ4ـ2ـ3ـ برهان ضعیف نشدن قوه خیال در اثر کثرت تخیل
اصل این برهان در اثبات تجرد عقلانی نفس ناطقه مطرحشده است254. ولی میتوان آن را در اثبات تجرد مثالی قوهی خیال نیز جاری نمود بر این اساس صورتبندی برهان حاضر در قالب قیاس استثنایی رفع تالی، چنین است:
اگر قوهی خیال، جسمانی باشد هرآینه در اثر کثرت تخیل ضعیف خواهد شد همچنین طبق این فرض تخیل قوی به دنبال تخیل ضعیف و برعکس امکان نخواهد داشت ولکن قوهی خیال علاوه بر اینکه براثر کثرت تخیل ضعیف نمیگردد. قدرت تخیل قوی پس از تخیل ضعیف و برعکس نیز دارد.
درنتیجه قوهی خیال امری مجرد و غیر جسمانی است255.
استدلال فخر رازی بر عدم تمامیت این برهان در تجرد خیال:
بنا بر عقیدهی فخر رازی باید میان ((ادراک)) و ((مدرک)) یا به تعبیر دیگر میان (تخیل قوی) و (تخیل شیء قوی) فرق نهاد. قوت و ضعف، وصف مدرک و متخیل است؛ و نه وصف ادراک و تخیل، به همین دلیل امکان ندارد. بتوانیم پس از تخیل قوی به تخیل ضعیف منتقل گردیم.256
پاسخ صدرالدین
ملاصدرا _ ره _استدلال فخر رازی را با دو پاسخ، یکی بر اساس مبانی خاص خود و دیگری بنا بر مذهب فخر رازی _ رد میکند. پاسخ اول چنین است.
برحسب تحقیق، مدرک حقیقی که همان صورت ذهنی و معلوم بالذات است. عین ادراک میباشد لذا قوت و ضعف مدرک، قوت و ضعف ادراک به شمار میآید. درنتیجه، تفکیک میان ادراک و مدرک نارواست.
پاسخ دوم این است که اگر ماهیت ادراک آنگونه که فخر رازی قائل است. نفس اضافه میان مدرک و مدرًک باشد. آنگاه باید گفت که اضافه در احکام خود تابع طرفین است. به همین دلیل ادراک صورت خیالی فلک الافلاک از ادراک
ص
ورت خیالی خردل اقوی است. چه در اولی، یکطرف اضافه یعنی فلک الافلاک قویتر است.257
5ـ4ـ3ـ حکمت عرشی و اثبات تجرد خیال
صدرا «ره» این مبنا را در کتاب ((الشواهد الربوبیه)) بهعنوان حکمتی عرشی و الهامی از جانب پروردگار عالم بیان کرده است. ((و قد الهمنی الله بضله و انعامه برهاناٌ مشرقیاٌعلی تجرد النفس الحیوانیه المتخیله عن المواد و عوارضها بانها ذات قوهی تدرک الاشباح و الصور المثالیه …)).258
بنابراین مبنا، نفس حیوانی دارای قوهای بنام قوهی خیال است که میتواند بهوسیلهی آن اشباح و صور خیالی را ادراک نماید این صور خیالی، ذاتاً فاقد وضع و غیرقابل اشارهی حسیاند. لذا در این عالم مادی تحقق نداشته بلکه در عالمی ورای عالم طبیعت متحققاند. تا اینجا تجرد مدرکات خیالی اثبات شد و اکنون میگوییم. موضوع و محلی که این صورتهای خیالی بدان قائماند نیز مجرد از این عالم است زیرا هر جسم و جسمانی یا بالذات یا بالعرض دارای وضع و قابل اشارهی حسی میباشد. از طرفی هر آنچه قیام به جسم جسمانی داشته باشد ناگزیر در احکام خود همچون قبول وضع و اشاره حسی نیز تابع آن جسم خواهد بود؛ بنابراین اگر قوهی خیال در مادهای از مواد این عالم حلول نماید صورتهای خیالی قائم به آن نیز به نحوی قابل اشارهی حسی میگردند. درحالیکه در مقدمهی نخست. ثابت شد که صورتهای خیالی اموری مجرد از ماده و فاقد اشارهی حسیاند درنتیجه قوهی خیال نیز امری مجرد و غیر جسمانی است.
ممکن است در اینجا این سؤال مطرح شود که بنا بر عقیدهی شما برای هریک از قوای باطنی نفس ازجمله قوهی خیال در بخشی از بطون مغز، موضعی وجود دارد. این نشاندهندهی این حقیقت است؛ که قوهی خیال امری مادی و دارای محل جسمانی است. ملاصدرا _ره _ در اینجا دفع دخل مقدر کرده میگوید. ((اما تعیین موضعی از مواضع بدن برای ادراک باطنی، صرفاً به جهت مناسبت میان مدرِک و مدرَک و اعداد و تهیا آن نوع ادراک است زیرا تحریکات بدنی نفس را برای عبور از این عالم به عالم دیگر آماده میسازد.))259
در دستگاه فکری ملاصدرا مشاهدات صور مثالی و مشاهده صور خیالی در خیال متصل جز با تجرد خیال امکانپذیر نیست. ایشان تجرد خیال را تجرد تام عقلی نمیداند بلکه دارای تجرد مثالی میداند؛ و مجرد مثالی نه دارای تجرد محض است و نه ماده صرف بدین معنی که خیال درعینحال که فاقد ماده است اما عوارض مادی مانند شکل مقدار رادار است. همچنین بنا بر اعتقاد او تجرد دارای تشکیک است پس تجرد خیال نیز میتواند دارای تشکیک باشد و با ارتقای تجرد میتواند نفس را به تجرد عقلی برساند همانگونه که ذکر شد ملاصدرا براهین متعددی در اثبات تجرد خیال بیان کرده است. وی همانگونه که مطرح شد چهار دلیل در مباحث ادراک، سه برهان در بحث تجرد نفس و نیز در مبحث (النفس کل القوی) وجوهی را بر تجرد خیال ذکر کردهاند.260
ملاصدرا بیان میدارد اگر قوهی خیال مادی باشد ناگزیر دارای اندازه خواهد بود و آنگاهکه چیزی را تخیل میکنیم چون آن نیز دارای مقدار است لازم است که دو مقدار در محل و مادهای واحد حلول نمایند. درنتیجه قوهی خیال نمیتواند مادی باشد261
همچنین ایشان تغییرناپذیری صور خیالی را با دگرگونیهای مادی علت آرایهای بر تجرد خیال میداند.262 توضیح آن بدین گونه است که اگر صور حسی و خیالی در قوهی خیال ترسیم شوند و این قوه نیز مادی باشد این پرسش مطرح میشود که ((آیا با ورود غذا اعضای بدن به همان حال خود باقی میمانند یا دچار تغییر و دگرگونی میگردند.)) چنانچه اعضای بدن با ورود غذا تغییری نیابند خلاف قوانین تجربی است؛ زیرا اجسام گیاهی و حیوانی به دخالت عوامل درونی و بیرونی همواره در مسیر دگرگونی هستند بهویژه در سنین رشد آدمی که اندازه اجزاء بدن افزایش مییابد؛ بنابراین عضوی که محل ارتسام صور خیالی واقع میشود همواره باید تغییر و تبدل بپذیرد. درنتیجه برای صور خیالی بقایی قابلتصور نخواهد بود زیرا با تحلیل مادهی جسم صور خیالی نیز در پی آن دگرگون خواهند علاوه بر آن صورتی که از بین میرود اگر دوباره بخواهد پدید آید به احساس و تخیل جدیدی نیاز است درحالیکه شاهدیم صور خیالی ما در تمام مراحل زندگی پایدار هستند و چنانچه فراموش گردند. در یک فرآیند یادآوری بازگشته و نیازی به کسب دوبارهی آنها نخواهد بود پس محل تخیل انسان قوهی مجرد است.263
در این استدلال فرآیند یادآور صورت معقول فراموششده برای نفس از طریق اتصال به عقل فعال با یادآوری صورت خیالی از راه اتصال به اشکالی که باقی میمانند این است که چگونه این صور در نفس ارتسام مییابند که به سبب مبانی ابنسینا تبیین ناپذیر است.
5ـ5ـ مبانی ملاصدرا در قائل شدن به تجرد خیال
برخی از مبانی ملاصدرا در قائل شدن به تجرد خیال عبارتاند از: اصل عینیت مدرِک و مدرَک (اتحاد عالم و معلوم)، تساوق ادراک و تجرد، تساوق وجود و تجرد میباشد؛ که توضیح آن به شرح ذیل است.
5ـ5ـ1ـ قاعدهامکان اخس و اشرف، اصل عینیت مدرِک و مدرَک دراثبات تجرد خیال
ملاصدرا – ره – در کتاب اسفار از این قاعده سخن به میان آورده است. وی – که گویا ابتکار طرح این قاعده را از آن خود میداند. (برخی معاصران بر آناند که پیش از ملاصدرا کسانی همچون ابنسینا و شیخ اشراق در باب این قاعده سخن گفتهاند).264
ایشان دربارهقاعدهامکان اشرف و اخص میگوید. ((ظهر و تبیین انه کما لا یمکن اثبات الموجودات المتوسطه بقا
عده امکان الاشرف یمکن اثبات کثیر منها بقاعده اخری لنا ان نسمیها قاعده امکان الاخس وقد استعملنا ها حسب ما اشار الیه ((معلم الفلاسفه)) فی کتاب ((اثولوجیا)) فی کثیر المواضع …))265
طبق این بیان همانگونه که از طریق قاعدهی امکان اشرف در قوس نزول وجود موجودات متوسط ازجمله خیال منفصل امکانپذیر است همچنین از طریق قاعدهی دیگری موسوم به امکان اخس در قوس صعود وجود موجودات متوسط ازجمله خیال متصل نیز قابلاثبات میباشد. توضیح مطلب آنکه حقیقت هستی را دو حاشیه است یکی واجبالوجود که در غایت شرافت است؛ و دیگری هیولای اولی که در غایت خست است. فیض وجود در قوس صعودی، از مبدأ اعلی شروع و پس از مرور از جمیع عوالم متوسط به هیولای اولی منتهی میشود.
چنانچه در مراحل استکمال از مرتبه هیولا آغاز و پس از قطع مراحل نباتی، حیوانی، و عقلی به مرتبهی قرب واجبالوجود ختم میشود. در غیر این صورت وقوع طفره در نظام هستی حتمی است و طفره نیز محال است. لذا میتوان گفت وجود ممکن اخس یعنی صورت خیالی در قوس صعود قبل از ممکن اشرف یعنی صورت معقول ضرورت دارد. از طرفی بنا بر اصل