فعالیت(فعال بودن) کمیته حسابرسی: تلاش کمیته حسابرسی در انجام وظایفش نیز با اثربخشی کمیته حسابرسی ارتباط دارد. در ادبیات کمیته حسابرسی چندین شاخص متفاوت برای تلاش کمیته حسابرسی مورد استفاده قرار گرفتهاند که متداولترین آنها تعداد جلسات کمیته حسابرسی در سال است. حسابرسان مستقل ممکن است در صورت ضرورت، درخواست تشکیل جلسه را به کمیته حسابرسی بدهند. نمونههای تقلب در صورتهالی مالی، نشاندهندهی شرایط بسیار ضعیف کیفیت گزارشگری مالی است. شاخص دیگری که در نوشتارها برای تلاش کمیته حسابرسی مورد استفاده قرار گرفته است، افشای اختیاری اطلاعات کمیته حسابرسی در گزارشات سالانه بوده است. همچنین کتب و مقالات، ارتباط میان تلاش کمیته حسابرسی را با چالشهایی از قبیل گزارشگری مالی متقلبانه و مدیریت سود و متغیرهای متنوع شرکتی و کمیته حسابرسی برقرار کرده است.
سطح فعالیت کمیته حسابرسی برای افزایش اثربخشی در بهبود کیفیت گزارشگری مالی به عنوان عاملی مهم توصیه شده است. پیشنهاد شده است که تشکیل صرف یک کمیته حسابرسی به این معنی نیست که کمیته برای افزایش توانایی کنترلیاش بر هیات مدیره اتکا کند. کمیته حسابرسی فعال، کمیتهای است که جلسات بیشتری طی سال برگزار کند و فرصتهای بیشتری برای بحث و گفتگو و ارزشیابی چالشهای پیش روی در خصوص رویههای گزارشگری مالی شرکت در اختیار اعضایش میگذارد. (منون و ویلیامز، 1994). کمیتههای گوناگون نیز بر اهمیت داشتن یک کمیتهی حسابرسی فعال تاکید دارند.
کمیسیون تردوی در ایالات متحده آمریکا استدلال کردهاند که یک کمیته حسابرسی باید سطح ثابتی از فعالیت را برای انجام اثربخش وظایف نظارتی خود نگهداری کنند. همچنین در خصوص اهمیت سطح فعالیت کمیته حسابرسی پشتوانههای تجربی نیز وجود دارد. ابوت، پارک و پارکر[1](2000) دریافتند که کمیته حسابرسی که کلیهی اعضای آن را مدیران مستقل تشکیل میدهند و حداقل دو بار در سال جلسه برگزار میکنند، کمتر تمایل به تایید گزارشگری مالی متقلبانه یا گمراهکننده دارند. برخی از مطالعات گذشته نیز بر رابطهی منفی میان سطح فعالیت کمیتهی حسابرسی و مدیریت سود پی بردهاند. (برای مثال: زای، دیویدسون و دادالت، 2003؛ واندر زان و تاور، 2004). مطالعات گوناگون پیشنهاد میکنند که تعداد جلسات برگزار شده سالانه معیار مطلوبی برای اندازهگیری فعالیت یک کمیته حسابرسی فراهم میکند. (برای مثال نگاه کنید به: بیسلی،1996؛انجمن ملی مدیریان شرکتهای سهامی، 2000؛ سانگ و ویندرم، 2004). در این زمینه، برخی از کشورها حداقل چهار جلسه و برخی دیگر بین سه تا چهار جلسه را در سال پیشنهاد میکنند.
نوشتارهای تجربی نشان میدهد که کمیتهی حسابرسی شرکتهای بدون مشکلات گزارشگری بیشتر از کمیته حسابرسی شرکتهای دارای مشکلات گزارشگری جلسه برگزار میکنند (مک مولن و راقوناندان، 1996). از کمیتههای حسابرسی فعال انتظار میرود که وظایفش را به روشی پاسخگویانهتر نسبت به کمیتههایی که به ندرت جلسه برگزار میکنند، انجام دهد. در نتیجه، کمیتههای حسابرسی که جلسات بیشتری در سال برگزار میکنند، نسبت به کمیتههایی که به ندرت تشکیل میشوند، تمایل بیشتری دارند تا اختلافات در موضوعات حسابداری و مالی میان حسابرسان و مدیریت را شناسایی کند و بنابراین بهتر قادر خواهند بود تا اختلافات را حل کنند. لذا احتمال بیشتری وجود دارد که صورتهای مالی مطابق با اصول پذیرفته شده حسابداری تهیه شده باشد و بنابراین احتمال برخورد با شرایطی از قبیل اشتباه و عدم رعایت اصول پذیرفته شده حسابداری کمتر و احتمال افشای شرایطی از قبیل ابهام و محدودیت در دامنه رسیدگی بیشتر خواهد بود (کانسوئلو و دفیوئنتس، 2007).
- دوره تصدی: دورهی زمانی که یک کمیته حسابرسی برای آن تشکیل شده است، انتظار میرود تا به اثربخشی آن در انجام مسئولیتهایش کمک کند. هر چه دورهی زمانی تشکیل کمیته طولانیتر باشد، تجربه اعضای کمیته حسابرسی در انجام وظایفشان بیشتر خواهد بود. بنابراین انتظار میرود مادامی که اعضای کمیته حسابرسی آگاهی و دانش دقیقتری در مورد رویههای گزارشگری مالی شرکت داشته باشند، شاهد تاثیرات سازندهای بر روی کیفیت گزارشگری باشیم.
2-11- ارتباط ارزشی[2]
سود، حقوق صاحبان سهام و ارزش دفتری، و هر مورد حسابداری دیگر موجود در صورت سود و زیان و ترازنامه، همه به اطلاعات حسابداری یا اقدامات حسابداری شناخته میشوند. با این حال، سوال این است که چگونه و تا چه اندازه این اقدامات حسابداری مهم است؟ چرا اطلاعات حسابداری همیشه با کلمه”ارتباط ارزشی” همراه میباشد؟ هنگامی که اطلاعات حسابداری، در قیمتهای بازار و تصمیمگیری سرمایهگذاران بروز میکند، سپس گفته میشود که اطلاعات ارائه شده در صورتهای مالی با کیفیت بالا و مناسب است و به عنوان ارتباط ارزشی تلقی میشود.
ارقام حسابداری دارای قدرت پیشبینی قیمتها در بازار و تاثیرگذار بر تصمیمگیری سرمایه گذاران میباشد. از این رو، برای اندازه گیری کیفیت اطلاعات حسابداری و بررسی سطح ارتباط ارزشی اطلاعات حسابداری، مواردی مانند سود هر سهم حسابداری، ارزش حقوق صاحبان سهام و ارزش دفتری با قیمت سهم استفاده میشود.
لیانگ و یائو[3](2005) ارتباط ارزشی متغیرهای مالی را مورد بررسی قرار دادند. آنها بررسی کردند چگونه ارزش بازار یک شرکت در صنعت الکترونیک در تایوان به متغیرهای مالی و غیرمالی مربوط است. لیانگ و یائو(2005) دریافتند که سود باقیمانده و به خصوص ارزش افزودهی اقتصادی دارای ارتباط ارزشی هستند، در حالی که متغیرهای غیرمالی شرکت از قبیل اطلاعات در مورد تامینکنندگان، مشتریان، تعداد حقالامتیازهای جدید، عمر سازمان، فعالیتهای عملیاتی و منابع انسانی، ارزشهای سهام را تشریح نمیکنند. لی(1996) نقش اطلاعات مالی را مورد کاوش قرار داد و نشان داد که اطلاعات مالی، ابهام در فرایند ارزشگذاری را میکاهند. لی(1999) دریافت که صورتهای مالی تاریخی، اطلاعات مهمی را برای ارزیابی ارزش یک شرکت فراهم میکند.
میلر و مودیلیانی[4](1996) ارزش یک شرکت را به عنوان یک تابع از عایدات آتی پایدار شرکت مورد بررسی قرار دادند. مطالعات آنها نتیجهگیری میکند که سود خالص در مقابل قیمتهای سهام دارای محتوای اطلاعاتی قابل توجهی است و یافتند که دادههای حسابداری مالی شرکت به طور معناداری با حرکات قیمت سهام رابطه دارند.
هالتوسان و واتز[5](2001) ثابت کردند که مطالعات ارتباط ارزشی در حسابداری اغلب با موضوعات اقتصادسنجی در ارتباط هستند. آنها خاطر نشان ساختند که این مطالعات در فرایند استانداردگذاری حسابداری سهم کمتری دارند، نسبت به آنچه انتظار میرفت.
بارس، بیور و لندزمن[6](2001) یک موضوع مشابه هالتوسان و واتز(2001) را بررسی کردند و در تضاد با آنها، نتیجه گرفتند که مطالعات ارتباط ارزشی برای استانداردگذاری در حسابداری مالی مفید هستند. آنها تاکید کردند که مطالعات ارتباط ارزشی، موضوعات اقتصادسنجی را نشان میدهند که در غیر این صورت میتوانست استنتاجها را محدود کند و میتواند جهت مطالعهی مفاهیم محافظهکاری حسابداری مطابقت یابد و مورد استفاده قرار گیرد (ستیل ناتان[7]، 2009).
اولسون(1995) در مطالعهاش شرح داد که ارزش یک شرکت میتواند به عنوان یک تابع خطی از ارزش دفتری، سود و سایر اطلاعات ارتباط ارزشی ظاهر شده باشد. میساند و همکاران در مطالعهشان بر روی ارتباط ارزشی ارقام حسابداری در صنعت بینالمللی نفت و گاز نتیجه گرفتند که تمام ارقام حسابداری، چه در مبنای نقدی یا مبنای تعهدی دارای ارتباط ارزشی هستند (ویشنانی[8]، 2008).
کالینز و همکاران[9](1997) نشان دادند هنگامی که ارزشهای دفتری به عنوان یک متغیر مستقل اضافی همراه با سود اضافه شده است، ارتباط ارزشی به مرور زمان ثابت میماند یا بهبود مییابد. آنها همچنین یافتند که ارتباط ارزشی فزاینده سود(ارزش دفتری) در فراوانی آیتمهای بدون تکرار و سود منفی کاهش مییابد (افزایش مییابد) و اشاره کردند که ادعای این که الگوی حسابداری بهای تمام شده تاریخی سنتی ارتباط ارزشیاش را از دست داده است، عجولانه است. اما براون و همکاران[10](1999) بحث کردند که مقیاسگذرای مشترک جهت قیمت هر سهم، سود هر سهم و ارزش دفتری هر سهم به مرور زمان یک افزایش نادرست در ارتباط ارزشی را القا میکند. بعد از کنترل جهت مقیاس، آنها یافتند ارتباط ارزشی فزایندهی هر دوی سود و ارزش دفتری در واقع به مرور زمان کاهش یافته است. یک فرض ناآشکار در این مطالعات آن است که فرایندی که قیمت سهام همزمان، اطلاعات ارتباط ارزشی(هر دوی حسابداری و غیرحسابداری) را منعکس میکند، در طول زمان بدون تغییر باقی میماند.
[1]. Abbott, Park & Parker.
[2] . Value Relevance.
[3] . Liang & Yao.
[4] . Miller & Modigliani.
[5] . Holthausen & Watts.
[6] . Barth, Beaver & Landsman.
[7] . Senthilnathan.
[8] . Vishnani.
[9] . Collins, et al.
[10] . Brown, et al.