در گام اول مولفه گسترش حالت هشیاری هوش معنوی وارد معادله گردید و به تنهایی با مقدار (f=8.014) حدود ۹/۳ درصد از تغییرات مهارت کلامی را تبیین میکند. مقدار بتا نیز نشان میدهد که با هر واحد تغییر در مولفه گسترش حالت هشیاری به میزان ۱۹۷/۰ واحد در مهارت کلامی تغییر ایجاد میگردد. در گامهای بعدی ایجاد معنای شخصی وارد معادله شد و با مقدار (f=8.824) حدود ۲/۸ درصد از تغییرات مهارت کلامی را تبیین میکند. مقدار بتا نیز نشان میدهد که با هر واحد تغییر در مولفه ایجاد معنای شخصی به میزان ۲۲۳/۰- واحد در مهارت کلامی تغییر ایجاد میگردد. مولفههای تفکر وجودی انتقادی و آگاهی متعالی نیز به دلیل اینکه نقشی در تبیین مهارت کلامی نداشتند از معادله کنار گذاشته شدند.
در نهایت میتوان بیان نمود بین متغیرهای پیشبینی کننده و متغیر ملاک یک رابطه خطی برقرار است و در کل مولفههای گسترش حالت هشیاری و ایجاد معنای شخصی (متغیرهای مستقل) بر متغیر وابسته (مهارت کلامی) تأثیرگذاراند و نتایج با آزمون t تائید میشود که در مدل رگرسیونی باقی میمانند؛ اما مولفههای تفکر وجودی انتقادی و آگاهی متعالی هوش معنوی بر مهارت کلامی تاثیری نداشتهاند و وارد معادله نشدند(P<0/05).
در زیر معادله خط رگرسیون آورده شده است.
۴-۳-۹-۱ معادله خط رگرسیون مولفههای هوش معنوی و مهارت کلامی
مهارت کلامی =۸۸۴/۱۴+(۲۴۵/۰) گسترش حالت هشیاری+(۲۸۳/۰-) ایجاد معنای شخصی |
مولفههای هوش معنوی به دلیل اینکه همبستگی معناداری با مهارتهای شنودی و بازخوردی نداشتند شرایط ورود به معادله رگرسیون را دارا نبودند.
فصل پنجم
بحث و نتیجهگیری
۵-۱ مقدمه
این پژوهش باهدف بررسی رابطه بین مهارتهای ارتباطی، هوش هیجانی و هوش معنوی در دانشجویان دانشگاه آزاد تهران انجام پذیرفته است. این پژوهش بر آن بود که رابطه معناداری میان مؤلفههای مهارتهای ارتباطی، هوش هیجانی و هوش معنوی ارتباطی بیابد. هدف اصلی از این بررسی کشف رابطهی متغیرهای تأثیرگذار بر مهارتهای ارتباطی خاصه در دانشجویان شهر تهران میباشد. هوش هیجانی و هوش معنوی ازجمله متغیرهای تأثیرگذار بر ابعاد مختلف زندگی افراد میباشد و در این پژوهش سعی شد میزان تأثیرگذاری و پیشبینی کنندگی این دو متغیر بر مهارتهای ارتباطی موردبررسی قرار گیرد. در این پژوهش فرضیهها بر اساس وجود رابطه بین این سه متغیر، پیشبینی و تأثیرگذاری آنها تنظیم شد و سپس مورد آزمون قرار گرفتند. در زیر نتایج حاصل از این پژوهش بهتفصیل آورده شده است.
۵-۲ تبیین نتایج حاصل از فرضیات پژوهش
فرضیه اول این پژوهش مبنی بر این که بین مهارتهای ارتباطی (کلامی، شنودی و بازخوردی) و هوش هیجانی رابطه معنادار وجود دارد. توسط یافته پژوهش، تایید نشده است. یافته مذکور نشان داد که تنها بین مهارت کلامی با هوش هیجانی رابطه معناداری وجود داشت که این رابطه مستقیم و مثبت است و هرچه هوش هیجانی در افراد افزایش یابد ۲۳% بر مهارتهای کلامی آنان افزوده میشود (P<0/05). اما بین هوش هیجانی با مهارت های شنودی و مهارت های بازخوردی رابطه معناداری وجود نداشت. همچنین نتایج نشان داد که در تحلیل رگرسیون هوش هیجانی با مهارت کلامی وارد معادله شده و به تنهایی در سطح معناداری حدود ۷/۵ درصد از تغییرات معنای زندگی را تبیین میکند. مهارتهای شنودی و بازخوردی به دلیل اینکه نقشی در تبیین مهارت های ارتباطی نداشتند از معادله کنار گذاشته شدند. نتایج برآمده از پژوهش حاضر با پژوهشهای صمدی (۱۳۹۲)، محمودی (۱۳۹۱)، یوسفی (۱۳۸۸) یوسفی (۱۳۸۵)،بشارت (۱۳۸۴)، بلکر و تاپچیک (۲۰۰۹) و کارسون و همکاران (۲۰۰۹) همسو میباشد. در تبیین این یافته میتوان گفت که توانایی در رمزگردانی، درک و مدیریت عواطف با سازش یافتگی اجتماعی و عاطفی همراه است. افراد دارای هوش هیجانی بالاتر از تعاملهای اجتماعی مثبتتری برخوردارند، رابطه با دوستان و افراد خانواده را ارج مینهند و در روابط بین فردی موفقترند.