همهی صورتهایش از سوی عقل وشرع نکوهش نشده، بلکه برخی از اقسام آن ستایش شده است.
“جدالی که “به دور از هواهای نفسانی” بازبانی خوش و گفتاری ملایم، “موّادی درست”[خالی از دروغ، تهمت، بهتان…] و”دربارهی موضوعی قابل فهم و مفید” صورت میگیرد، بحثی پسندیده به شمار میرود”.
مکارم شیرازی(1384)شرایط جدال احسن را اینگونه بیان می کند:
“1- به گفتههای خود ایمان دارد، آنچه را میگوید از اعماق جانش برمیخیزد.
2- هدف از بحث حق جویی است نه برتری جویی و خودنمایی.
3- هرگز طرف مقابل را تحقیر نمیکند و برای او احترام قائل است.
4-آنچه میگوید از طریق دلسوزی است نه منافع شخصی.
5- از لجبازی پرهیز میکند، اگر درباره موضوعی به اندازه کافی بحث شده به همان قناعت میکند و از اصرار در بحث و به کرسی نشاندن حرف خویش پرهیز دارد.
6- منصف است و جانب انصاف را از دست نمیدهد”(ص96).
جزع
جزع به معنی”بیصبری کردن، ناشکیبایی کردن و زاری کردن”(معین، 1342، ص 1227) است.
“وآن عبارتست از رها کردن عنان خود در مصیبت و بلا به فریاد کشیدن و آه و ناله کردن و جامه دریدن و بر خود زدن [نیز از] مصادیق جزع است دلتنگ شدن در مصائب و ملول گشتن و پریشان شدن خاطر وعبوس [شدن که] سبب کلی آن ضعف نفس است”(نراقی، بیتا، ص 620).
چشمچرانی
خداوندمتعال در قرآن مجید میفرماید:
قُلْ لِلْمُؤمِنینَ یَغُُضُّوا مِن أبْصارِهِم وَ یَحْفَظُوا فُروجَهُمْ ذلِکَ أزْکی لَهُم إنَّاللهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعوُن وَقُل لِلْمُؤمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أبْصارِهِنَّ؛ به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و فروج خود را حفظ کنند، این برای آنها پاکیزهتر است، خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گیرند.40
“واژه یَغُضُّوا و یَغْضُضْنَ از “غَضَّ” گرفته شده که به معنی کاستن نگاه و پائین آوردن آن است… منظور اینست که انسان به هنگام نگاه کردن، هرگاه نامحرمی در حوزهی دیدش قرار گرفت، چشمانش را به گونهای فرو گیرد که نامحرم از دید تند او خارج شود”(محمدی اشتهاردی، 1387).
قرآن کریم میفرماید:
خدا چشمهایی را که به خیانت گردش میکند میداند”یَعْلَمُ خائِنَهالْاَعْیُنِ”.41
“خیانت چشمها شکلهای مختلفی دارد: گاه به صورت نگاههای دزدکی و استقرار بصر نسبت به زنان بیگانه است، و گاه به صورت اشاراتی با چشم به منظور تحقیر یا عیبجویی از دیگران و گاه به صورت اشاراتی که مقدمه توطئهها وسوسهها، و نقشههای شیطانی است”(مکارم شیرازی، 1384، صص 355-353).
حسد
“حسد صفت بسیار زشتی است که آدمی را به پستترین مرحله ی رذالت میرساند تا جایی که شخص حسود آرزوی زوال نعمت از دیگری را دارد … “حسد آرزوی زوال نعمت از کسی است که سزاوار داشتن آن نعمت است و شخص حسود علاوه بر آرزوی قلبی چه بسا کوشش در زوال آن نعمت میکند”(سامقانی، 1387).
حسادت علاوه بر این که آفت دین محسوب میشود ضررهای جسمانی فراوانی نیز به همراه دارد. در این باره امیرمؤمنان علی(علیهالسّلام) میفرماید:
“حسادت تن را فرسوده و علیل میکند.”42
“در فارسی از حسد تعبیر به رشک هم میشود به معنی آرزوی زوال نعمت از دیگران است، خواه آن نعمت به حسود برسد یا نرسد، بنابراین کار حسود در ویران کردن و آرزوی ویران شدن متمرکز میشود، نه این که آن سرمایه و نعمت حتماً به او منتقل گردد”(مکارم شیرازی، 1384، ص 381).
از پیامبراکرم(صلیالله علیه وآله وسلّم) نقل شده که فرمود: “خداوند موسیبن عمران(علیهالسّلام) را از حسد نهی کرد و به او فرمود: اِنَّ الْحاسِد ساخَطَ لِنِعَمی صادَ لِقِسمیالَّذی قَسَمْتَ بَیْنِ عِبادی وَ مَنْ کَذلِکَ فَلَسْتَ مِنه وَ لَیْسَ مِنّی؛ شخص حسود نسبت به نعمتهای من بر بندگانم خشمناک است، و از قسمتهایی که میان بندگانم قایل شدهام ممانعت میکند، هرکس چنین باشد نه او از من است و نه من از اویم”.43
خصومت
تهرانی(1384)میگوید:”خصومت در لغت به معنای دشمنی و ستیزه، و نزد دانشمندان اخلاق به معنای پیکار لفظی با دیگران به قصد تحصیل مال یا استیفای حق است… . مشاجرهی لفظی انسان با دیگران هنگامی که بخواهد وجهی را بگیرد یا چیزی را که به حق یا ناحق از او سلب شده، استیفا کند، خصومت نامیده میشود؛ پس هدف از این پیکار، جنبهی مالی یا حقوقی است؛ البته گاه خصومت در معنای نزاع لفظی با دیگران برای اثبات عقیدهی خویش نیز به کار رفته است که شاید بتوان آن را هم نوعی استیفای حقّ نامید… . خصومت شامل دو نوع ممدوح و مذموم است: الف- خصومت ستوده: خصومت فقط هنگامی که شخص به حقّانیت خویش یقین کند یا حجّتی شرعی بر آن داشته باشد و از سویی برای استیفای حقّ خویش راهی جز آن نیابد، پسندیده است. عقل بشر به حکم زشتی ظلم، پذیرش آن را نیز زشت و ناپسند میداند؛ از اینرو “استیفای حقّ” و “دفع ستم” را میستاید و آن هنگام که برای پس گرفتن حقّ، راهی جز خصومت نیابد، آن را میستاید و سفارش میکند و البته هرچه را عقل سلیم بستاید، شرع نیز بر آن صحّه میگذارد. خصومت در این حال، از فضایل نیروی شهوت به شمار میرود… .(البته این نکته را باید یاد آور شد که در صورتیکه نیازی به مخاصمه نیست و راه درست دیگری برای گرفتن حق وجود دارد ترک خصومت نیکو و پسندیده است) ب- خصومت نکوهش شده: آنجا که شخص خصومتکننده بداند حقّ با او نیست یا در حقّانیّت خویش تردید داشته باشد. رفتار او از رذایل اخلاقی به شمار رفته، نکوهیده است”. رسول اکرم (صلّیالله علیهوآلهوسلّم) فرمود:”مَنْ جادَلَ فی خُصومَه بِغَیر عِلم لَم یَزَل فی سَخَطَالله حَتی یَنزع”.هرکس بدون آگاهی درخصومتی لجاجت ورزد تا زمانی که در آن حال قرار دارد، مورد خشم الاهی است”.44… امّا در صورتی که حق با خصومت کننده باشد، اگر به قصد خرد کردن و ریختن آبروی طرف مقابل به خصومت برخیزد، رفتارش نکوهیده است؛ زیرا اگر چه حق با اوست، انگیزهای نفسانی از مخاصمه دارد و تمام رفتارهایی که با انگیزهی نفسانی پدید آیند، از رذایل اخلاقی به شمار میروند؛ زیرا ابزاری در دست نفس امّاره خواهند بود که نفس به وسیلهی آنها به آمال خویش میرسد. اگر شخص در مخاصمه از سخنان اهانت آمیز استفاده کند – اگر چه حق با او باشد – رفتارش ناپسند و مورد نکوهش عقل و شرع خواهد بود”(صص218-219).
خودستایی
“خودستایی از آنجا که بیانگر اعتقاد انسان به کمال خویشتن است مایه عقبماندگی اوست، چرا که رمز تکامل، اعتراف به تقصیر و قبول نقصها و ضعفها است. به همین دلیل اولیای خدا همیشه معترف به تقصیر خود در برابر وظایف الهی بودند و مردم را از خودستایی و بزرگ شمردن اعمال خویش نهی میکردند”(علوی، 1388، ص43).
“درحدیثی از امام باقر(علیهالسّلام) در تفسیر سورهی نجم آیه 32 “فَلاتُزَکّوا اَنْفُسَکُم” آمده است:
لایَفتَخراً اَحَدَکُم بِکَثرَه صَلاتِه وَ سیامِه وَ زَکاتِه وَنسکه، لانَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ اَعلَم بِمَن اتقی؛ هیچ کس از شما نباید به فزونی نماز و روزه و زکات و مناسک حج و عمره افتخار کند زیرا خداوند پرهیزگاران شما را از همه بهتر میشناسد”(مکارم، 1384، صص 402-401).
خلوت با نامحرم
خلوت با نامحرمان یکی از زمینههای نفوذ و وسوسه شیطان است.
امیرالمؤمنین علی(علیهالسّلام) فرمود:
هیچ مردی با زنی (نامحرم) خلوت نکند. اگر مردی با زنی اجنبی خلوت کند سومی آن دو شیطان است.45
و نیز فرموده:
“سه چیز را اگر کسی رعایت کند، از دستشیطان رانده شده و از هر گرفتاری مصون خواهد ماند: اول این که با زن نامحرم خلوت نکند…”.46
“[شارع مقدس] خلوت با بیگانه را با احتمال و ترس وقوع در حرام، تحریم فرموده هر چند مشغول عبادت شوند”(دستغیب، بیتا، ص 212).
دروغ
“دروغ و واژههای معادل آن در زبان عربی، از قبیل “کذب” “افتراء” و “اِفک” به معنای خبر مخالف با واقع به کار میروند. دروغ در اصطلاح دانشمندان اخلاق و فقیهان و در عرف نیز به همین معنا است. راستی و صدق نیز که نقطهی مقابل دروغ است به خبر مطابق با واقع تعریف شده است” (تهرانی، 1384، ص82).
“بنابراین “اظهار امرخلاف واقع” را کذب گویند مثلاً اگر گفته شود: زید ایستاده است و اگر زید در خارج ایستاده نباشد، این خبر کذب و گویندهی آن کاذب و دروغگو است”(امین، 1376، ص 63).
“حرمت دروغ از ضروریات همهی ادیان الهی است، و”ادلهی اربعه”47 بر حرمت آن دلالت دارد”(علوی، 1388، ص94).
علّامهی طباطبایی در المیزان جلد دوازده ذیل آیه105 سوره نحل آورده است: “درحدیثی میخوانیم که شخصی از پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) سؤال کرد آیا مؤمن زنا می کند؟ فرمود : ممکن است، عرض کردآیا مؤمن دزدی میکند؟ فرمود: امکان دارد [آلوده چنین گناهانی شود، ولی اصل ایمان اش باقی میماند]، عرض کرد آیا مؤمن دروغ میگوید؟ فرمود: نه؛ آنگاه دنبالش این آیه را تلاوت فرمود: اِنَّمَا یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذینَ لایُؤْمِنُونَ کسانی که به آیات الهی ایمان ندارند”. هم چنین دروغ در احادیث سرچشـمهی همهی گنـاهان مـعرفی شده اسـت. امام حسن عسکری (علیهالسّلام) طبق روایت فرمودهاند: “جُعِلَتِ الْخَبائِثْ کُلُّها فی بَیتٍ وَ جُعِلَ مِفْتاحُهَا الْکِذْب” همهی پلیدیها و گناهان در خانهای جمعآوری شده و کلید همهی خبائث دروغ است”.48
موارد استثناء
تهرانی(1384)میگوید: “هرگاه صدق و راستگویی موجب قتل یا هتک حرمت و یا هرگونه ضرر غیرقابل جبرانی شود، در این صورت دروغ گفتن جایز، بلکه در مواردی واجب است و مواخذه و عقوبت ندارد، این موارد عبارتند از:
1- حفظ جان مسلمان
پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود:
اِحْلِف بِالله کاذباً وَ نَجَّ اَخاکَ مِنَ الْقَتْل
سوگند دروغ یاد کن و برادرت را از مرگ نجات بده.49
2- اصلاح ذاتالبین:
هرگاه راستگویی باعث وقوع فتنه و ایجاد دشمنی میان دو مسلمان و دروغگویی مانع فتنه و موجب دوستی و الفت شود، آن راست، مذموم و این دروغ، ممدوح خواهد بود… .
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله وسلّم) در وصیت به حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسّلام) فرمود:
اِنَّ الله اَحَبَ الْکِذْبِ فِیالصَّلاح وَ اَبْغِضِ الصِّدقِ فِیالْفَساد.
خداوند کذب در مسیر صلاح را محبوب میدارد و صدق در راه فساد را مبغوض میشمرد.50
3- جنگ و امور سری:
جایز است در میان صفوف دشمن مطالب دروغی را شایع ساخت و با ایجاد جنگ روانی، زمینه شکست دشمن و پیروزی مسلمانان را فراهم نمود… .
امیرالمؤمنین علی(علیهالسّلام) در جنگ صفین با صدای بلند فریاد کشید:
“والله لِاَقْتُلَنَّ مُعاوِیه وَ اَصْحابِه” سپس آهسته فرمود: “انشاءالله”.
به خدا سوگند، من معاویه و یارانش را میکُشم اگر خدا بخواهد”.51
4- وعده دادن:
برخی از فقیهان معتقدند که وعده دادن، فقط تعهد و پیمان است و هیچ خبری در آن وجود ندارد. بنابراین از آنجا که دروغ، خبر مخالف با واقع است، این قبیل تعهّدها، دروغ به شمار نمیروند؛ اما چنانچه “تعهّد” نوعی از خبر به شمار رود، به این معنا که “وعده کردن”، خبر از انجام کاری در آینده شود که پیش از رسیدن زمان موعود، به انجام آن تعهدّ شده است، در این صورت استثنایی وجود نداشته، اگر این وعده با واقع مخالف باشد، دروغ و حرام است، مگر آن که ضرورتی در میان باشد. امّا چنانچه شخصی وعدهای بدهد، و فقط در موقعیت خاصی آن وعده را انجام دهد عمل و گفتارش دروغ شمرده