عوامل موثر بر خلاقیت
عوامل موثر بر خلاقیت را میتوان در قالب یک طبقهبندی کلی(عوامل فردی و محیطی) و همچنین طبقهبندی دیگری (عوامل فردی،گروهی و سازمانی) جای داد(ماریان و ترزیروسک،2011).
الف) عوامل فردی
تحقیقات انجام گرفته در طی سالیان مختلف در مورد افراد خلاق، عوامل مشترک شگفتانگیزی را نشان میدهد. مهمترین متغیرهای سطح فردی موثر بر خلاقیت شامل: توانمندی، ویژگیهای شخصیتی، سبکشناسی، هوش و چالشپذیری میباشد.
- توانمندی : توانمندی متشکل از سه عنصر هوشمندی، دانش و مهارت است. هوشمندی هر فرد، ذاتی و غیر اکتسابی است. اما دانش و مهارت اکتسابی هستند و از طریق تجربه و یادگیری قابل آموختن میباشند.
- ویژگیهای شخصیتی: خلاقیت فرد تابع ویژگیهای شخصیتی او است(یم و همکاران، 2012). بعضی از محققین دریافتهاند که وجود بعضی از ویژگیهای شخصیتی در افراد در مقایسه با دیگران باعث خلاقیت بیشتری میشود. از مهمترین صفات مشخصه افراد بسیار خلاق شامل: تصور قوی از خلاق بودن خود، پشتکار و استقامت، ابهامپذیری، ریسک پذیری، استقلال، نیاز به موفقیت و اعتماد به نفس میباشد.
- سبک شناختی: سبک شناختی عبارت است از روش ترجیحی فرد برای جمعآوری، پردازش و ارزیابی اطلاعات(هولساپل، 2011). به عبارت واضحتر سبک شناختی عبارت است از تفاوتهای فردی در شیوه درک، تفکر، حل مسائل، یادگیری و مرتبط شدن افراد با یکدیگر. همه این تعاریف بیانگر این است که هر شخصی چگونه به محیط خود برای داشتن اطلاعات نگاه کرده و چگونه این اطلاعات را سازماندهی و تفسیر نموده و چگونه از این تفسیرها برای جهت دهی به اعمال خود استفاده میکند.
- هوش: طبق نظریه استرنبرگ یکی از عوامل متمایزکننده افراد خلاق از غیر خلاق هوش میباشد، هوش، بخشی از مجموعه فرایندهای ذهنی است که برای درون داد، فرایند و برونداد اطلاعات به کار گرفته میشود. هوش یکی از پیش نیازهای خلاقیت است و پایین بودن درجه هوش فرد معمولاًٌ به پایین قرار گرفتن خلاقیت منجر میشود. اما هوش سرشار نیز دلالت بر خلاق بودن فرد نمیکند(تیس، 2010).
- چالشپذیری: یکی از مهمترین عوامل تمایز افراد بسیار خلاق از افراد کمتر خلاق، پذیرش فعالیت چالشانگیز توسط این افراد میباشد. بدین معنی که تقریباًٌ توانمندی فرد و چالش فعالیتش برابر و هر دو در اوج میباشند. شاید بتوان گفت یکی از مهمترین کارها برای تحریک خلاقیت، برقراری تناسب بین توانمندی و چالشکاری مستلزم آن است که مدیران اطلاعات جامع و کاملی درباره کارکنان و جایگاههای در دسترس خود، داشته باشند.
ب) عوامل محیطی
سیکزنتمیهالی صاحب نظر سیستمی خلاقیت بر نقش محیط در شکلگیری خلاقیت تأکید کرده و بیان میکند که نمیتوانیم به افراد و کارهای خلاق آنها جدای از محیطی که در آن فعالیت میکنند بپردازیم (داسی و لنون، 2011). زیرا خلاقیت هرگز نتیجه عملی فرد بهتنهایی نیست. برخی از صاحبنظران بر اساس دیدگاه اکولوژی در زیستشناسی، نظریه اجتماعی خلاقیت را ارائه مینمایند. به عقیده آنها خلاقیت محصول فردی و شخصی منفک از محیط نیست. بلکه خلاقیت یک اکوسیستم است. همانطوری که در یک اکوسیستم موجودات زنده با یکدیگر مرتبطاند، در اکوسیستم خلاقیت نیز همه اعضاء یا جنبههای محیطی در تعامل با یکدیگر بوده تا اینکه خلاقیت شکل بگیرد.
پ) عوامل گروهی
گروهها محلی برای ارضای نیازهای مختلف فردی و سازمانی میباشند. بر اساس یکی از نظریههای اساسی درباره خلاقیت، یکی از مهمترین کارکردهای گروه، سینرژی خلاق میباشد. چنانچه فعالیتهای خلاق درگروهها انجام میشود بصورت متضاد درآمده و حالت سینرژیکی به خود میگیرد. زیرا اعضاء گروه به واسطه تفاوتهای فردی، ایدهها و راهحلهای بیشتر و بهتری ارائه خواهند کرد. بر این اساس میتوان مهمترین متغیرهای گروهی موثر بر خلاقیت را اندازه گروه، تنوع گروه، انسجام گروه و سیستم ارتباطات گروه نامید (ماریان و ترزورسک، 2011).
- اندازه گروه: تردیدی نیست که اندازه گروه بر رفتار گروهها اثر میگذارد. تحقیقات نشان میدهد که برای انجام دادن کارهای تخصصی گروههای کوچکتر(پنج تا هفت) اثر بخشتر از گروههای بزرگتر عمل میکنند. چنین گروههایی از عمده مزایای گروههای کوچک و بزرگ برخوردارند. این گروهها به اندازهای بزرگ هستند که میتوانند دادههای مختلف و متنوعی تولید کنند و به اندازهای کوچک هستند که به همه افراد برای مشارکت در فعالیتهای گروه فرصت داده میشود.
- تنوع گروه: بیشتر فعالیتهای گروهی به تنوعی از مهارت،تخصص و دانش نیاز دارد. با عنایت به چنین نیازی میتوان یک نتیجه منطقی گرفت مبنی بر اینکه گروههای متنوع موثرتر میباشند. لذا چنانچه گروه از تنوع برخوردار باشد احتمال زیادی وجود دارد که از عهده کار تخصصی مربوطه به خوبی برآید.
- انسجام گروه: عبارت است از میزانی که افراد گروه جذب یکدیگر شده، یکدیگر را حمایت کرده و در هدفهای گروه منسجم میشوند. آمابیل معتقد است برای داشتن خلاقیت علاوه بر داشتن تنوع گروهی، اعضای گروه باید حمایت متقابلی از یکدیگر داشته باشند (ماریان و ترزورسک، 2011).
- سیستم ارتباطات گروه: ارتباطات را میتوان تسهیم اطلاعات و انتقال معنی بین افراد، انتقال اطلاعات از فرستنده به گیرنده، به طوری که اطلاعات برای فرستنده و گیرنده قابل درک باشد و یا فرآیند انتقال اطلاعات، احساسها، حافظهها و افکار در میان افراد تعریف کرد. در زمینه تاثیر ارتباطات بر خلاقیت، بعضی از محققین، جنبههای مختلفی از سیستم ارتباطات را موثر بر خلاقیت میدانند.
ت) عوامل سازمانی
مطالعات آمابیل[1]، آندریوپولوس[2]، کاردینالو[3] و هاتفیلد[4] نشان میدهد که خلاقیت متاثر از متغیرهای سطح سازمان میباشد. بر این اساس در قسمت حاضر مهمترین متغیرهای سازمانی موثر بر خلاقیت شامل سبک رهبری، ساختار سازمانی، سیستم پاداش، جو سازمانی و منابع مورد بحث و بررسی قرار میگیرند.
- سبک رهبری: بهعقیده آمابیل کار خلاق عمدتاً مبهم، دارای ریسک و در معرض انتقاد است، که در نتیجه انتظار میرود از طریق سرپرستی حمایتی، خلاقیت تسهیل شود. اولدهام و کامینگز در مطالعات خود به بررسی تاثیر سبکهای رهبری روی خلاقیت پرداختند و دریافتند که سبک حمایتی و غیر کنترلی مهمترین عامل موثر بر خلاقیت و نوآوری میباشد. ویزبرگ، اسکات، نشان دادهاند که رهبران از طریق ایجاد اعتماد به نفس در کارکنان میتوانند روی خلاقیت تاثیر بگذارند (ماریان و ترزورسک، 2011).
- ساختار سازمانی: ساختار سازمانی یکی از ابعاد سازمان است. بعضی از اندیشمندان سازمان و مدیریت از جمله رابینز ساختار سازمانی را نحوه تقسیم کارها و فعالیتها و هماهنگی و ترکیب این کارها و فعالیت ها میدانند (رابینز؛861:1387).
- سیستم پاداش: در مورد رابطه سیستم پاداش با خلاقیت، بعضی از محققین و اندیشمندان، جنبههایی از سیستم پاداش را موثر بر شکوفایی خلاقیت میدانند. آمابیل در تحقیقاتش تاثیر انگیزش بیرونی و درونی را بر خلاقیت مورد مطالعه قرار داده است و به اعتقاد وی انگیزش درونی در مقایسه با انگیزش بیرونی تاثیر حائز اهمیت و تعیین کنندههای روی خلاقیت دارد. تا جایی که از تاثیر انگیزش درونی روی خلاقیت تحت عنوان اصل انگیزش درونی خلاقیت یاد کرده است و معتقد است که افراد زمانی از بیشترین خلاقیت برخوردار هستند که احساس کنند به واسطه جذابیت، تفریح، رضایت و چالشی بودن نفس کار و بطور کلی عوامل درونی و نه بوسیله انگیزش بیرونی برانگیخته شوند (سنگ، 2012).
- جو سازمانی: برخی از محققین بین فرهنگ سازمانی و جو سازمانی تفاوت قائل شدهاند. فرهنگ سازمانی عبارتست از ارزشها، تاریخ و مفروضات اساسی سازمان. در حالیکه جو سازمانی عبارتست از الگوهای تکراری از رفتارها، نگرشها و احساساتی است که وصفکننده زندگی در سازمان میباشد.
- منابع: به عقیده آمابیل دو منبع اصلی موثر بر خلاقیت زمان و پول هستند. مدیران بایستی در تخصیص این منابع با دقت عمل کنند(سنگ، 2012).
بر اساس پژوهش های گسترده، با توجه به متغیرهای ساختاری میتوانیم سه گزاره را بیان کنیم. اول این که ساختارهای مکانیکی اثری مثبت بر نوآوری دارند زیرا که تخصص کاری آنها پایین تر است، قوانین کمتری دارند و عدم تمرکز در آنها بیشتر از ساختارهای مکانیستی است. همچنین انعطاف پذیری، قدرت انطباق و بارور کردن را که پذیرش نوآوری ها را آسان تر میکند بیشتر میکنند. دوم اینکه دسترسی آسان به منابع فراوان عامل کلیدی نوآوری است. فراوانی منابع به مدیران این توانایی را میدهد که بتوانند برای نواوری هزینه کنند و شکست ها را بپذیرند. در نهایت ارتباط بین واحدها با تسریع در کنش متقابل خطوط سازمانی به شکستن سدهای احتمالی در برابر نوآوری مدد میرساند. البته هیچ یک از این سه متغیر نمیتواند وجود داشته باشد مگر اینکه مدیران ارشد به این سه عامل متعهد باشند (تولایی، 1391).
[1] -Amabile
[2] -Anderiopolos
[3] -Kardinalo
[4] -Hatfild
متن کامل :