جـان دهـد پـوسـیدهی صـد سـالـه را
ســازد اســرافــیـــل روزی نـالــه را
مـرده را زیـشـان حیـاتسـت و نــمــا
هـیـن کـه اسـرافیــل وقتنــد اولــیــا
(۱/۱۹۲۱و۱۹۳۳)
الهام از آیه «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ»، (و در صور دمیده شود، آنگاه ایشان از گورها [برخیزند و] به سوی پروردگارشان بشتابند.)، (یس، ۵۱). مطابق آیه مذکور به هنگام برپایی قیامت اسرافیل به فرمان خدا در صور میدمد و مردگان برمیخیزد که مولانا از آیه برای بیان مقصود خود استفاده کرده است.
□
آن دهــد کـو داد مـریـم را ز جـیـب
بـــانــگ حـــق انــدر حـجــیــب
(۱/۱۹۳۷)
الهام از آیات «…فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا»، (… آنگاه روح خویش [جبرئیل] را به سوی او فرستادیم که به صورت انسانی معتدل به دیده او درآمد.)، (مریم، ۱۷) و «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ»، (و هیچ بشرى را نرسد که خداوند با او سخن گوید مگر از راه وحى، یا از پشت پردهاى، یا فرشتهاى بفرستد و آنچه مىخواهد به اذن خویش وحى کند که او بلندمرتبه فرزانه است.)، (شوری، ۵۱) که مولانا خلاقانه از داستان حضرت مریم بهره برده است.
□
دیـگران را ز آدم اَســمـا مـیگُـشــود
آدمـی را او بـه خـویـش اَسـمـا نـمـود
(۱/۱۹۴۶)
اقتباس از آیه «قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ»، (فرمود اى آدم آنان را از نامهایشان خبر ده، و چون از نامهایشان خبرشان داد، فرمود آیا به شما نگفتم که من ناپیداى آسمانها و زمین را مىدانم و آنچه را آشکار میدارید و آنچه را پنهان میداشتید میدانم.)، (بقره، ۳۳).
□
عـیـن ایُّـوبــی شــراب و مُـغْـتَـسَـل
مــرغ آبــی غــرق دریــای عــســل
(۱/۲۱۰۰)
اقتباس از آیه «ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ»، ([گفتیم] پایت را به زمین بزن، [اینک] این شستنگاهی است [با آب] سرد و نوشیدنی.)، (ص، ۴۲) که مولانا از واژگان قرآنی بهره گرفته است.
□
جـوهـر و اعـراض مـیگردنـد مسـت
هـر دمـی از وی هـمـی آیـد الـســت
آمــدنـشـان از عــدم بـاشــد بـلــی
گــر نـمـیآیـد بـلـی زیـشـان ولــی
(۱/۲۱۱۴-۲۱۱۵)
اقتباس از آیه «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ»، (و چون پروردگارت زاد و رود بنىآدم را از پشتهاى ایشان برگرفت، و آنان را بر خودشان گواه گرفت [و پرسید] آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند چرا، شهادت مىدهیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [حقیقت] بىخبر بودیم.)، (اعراف، ۱۷۲) مولانا با نگاه خاص خود نوعی اعتراف به عالم ذر دارد ولی نگرشش ویژهی مشرب خاص اوست. او معتقد است در این عالم یک صدا وجود دارد که همه با آن صدا آشنا هستند. علاوه بر این هر پدیدهای که در این عالم پا به عرصه هستی میگذارد، در حقیقت نوعی به بانگ الست لبیک میگوید. این پدیده ها هرچند که واژه «بلی» از آنان بر نمیآید، آمدنشان به عرصه وجود خود بلی گفتن است و این تفسیری زیبا و خلاقانه از آیه مذکور است.
□
در جـهـان رد گـشـته بودی این سخـن
گــر نِـیَـنـدی واقـفــانِ امــــرِ کُـــن
(۱/۲۱۲۸)
اقتباس از آیه «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»، (امر او چون [آفرینش] چیزی را اراده کند، تنها همین است که به آن میگوید موجود شو، و بیدرنگ موجود میشود.)، (یس، ۸۲). «کن» به معنی باش و اشاره به مواردی است که در قرآن سخن از آفرینش حق است. مولانا در ابیات مختلف از این واژه قرآنی استفاده کرده است.
□
در نـگـر کـآدم چـههـا دیـد از عـصـا
دامــن او گـیــر کــو دادت عــصـا
(۱/۲۱۴۴)
برای دانلود متن کامل این فایل به سایت torsa.ir مراجعه نمایید. |