وجود ارتباط مستقیم : بر اساس نظریه نمایندگی، در زمان وجود تضاد منافع بین مدیر و سهامدار، پرداختهای سود تقسیمی منظم میتواند تضادهای نمایندگی را کاهش دهد و از این طریق، دامنه سوءاستفاده احتمالی از منابع توسط مدیریت کاهش مییابد. بر اساس این مفروضات و با توجه به اینکه سود انباشته یک منبع تأمین مالی داخلی است، پرداخت سود تقسیمی، شرکتها را ملزم میکند تا در زمان نیاز به تأمین مالی به بازارهای سرمایه بیرونی یا خارجی متوسل شوند. این امر نظارت بازار سرمایه را بر شرکت تحمیل میکند. نقش مالکان نهادی در این فرضیه از ترجیحات مالکان نهادی مبنی بر توزیع جریانهای نقدی به منظور کاهش هزینههای نمایندگی ناشی میشود. با توجه به موقعیت دارای نفوذ و اثرگذار سرمایهگذاران نهادی، انتظار میرود این گروه از مالکان بر سیاستهای مالی شرکت شامل سیاست تقسیم سود تأثیر داشته باشند. بر این اساس، مالکان نهادی ممکن است با تمایل مدیران مبنی بر انباشت بیشتر جریانهای نقدی مخالفت، و با توجه به قدرت رأی خود، مدیران را به تقسیم سود وادار کنند.
با عنایت به مباحث مطروحه، انتظار داشتیم که وجود مالکان نهادی میتوانند بر سیاست تقسیم سود اثرگذار باشد. نتایج حاصل از آزمون فرضیه اول نشان داد که بین وجود مالکان نهادی و سود تقسیمی هر سهم رابطه معکوس و معناداری وجود دارد. این به معنای تأیید نظریه وجود رابطه معکوس بین وجود مالکان نهادی و سیاست تقسیم سود بر اساس نظر دسوزا و ساکسنا است. بر اساس فرضیه پیامرسانی، مدیران با آگاهی و اطلاعات بیشتر نسبت به بازار، انتظارات خود را در مورد عایدات آینده شرکت با پرداخت سود به بازار مخابره میکنند. چنین استدلال میشود که سود تقسیمی و سهامداران نهادی ممکن است به عنوان ابزارهای پیام رسانی جایگزین قلمداد شوند. حضور سهامداران بزرگ ممکن است نیاز به استفاده از سود تقسیمی را به عنوان پیامی از عملکرد مناسب کاهش دهد؛ زیرا خود این سهامداران میتوانند به عنوان پیام معتبرتر عمل کنند.
۵-۲-۲- تحلیل نتایج آزمون فرضیه دوم
فرضیه دوم به بررسی رابطه بین مالکیت فردی و سیاست تقسیم سود میپردازد. یکی از عوامل مؤثر در تقسیم سود، نیاز سهامداران است. آنچه که باید در تقسیم سود مورد توجه قرار گیرد حفظ ثبات در تقسیم سود است. سلیقه سهامداران با توجه به شرایط زندگی سهامداران و نوع و سلیقه حضور آنها در بازار سرمایه متفاوت است. گروهی از سهامداران با هدف دریافت سود مشخص و مستمر سالانه سهام میخرند و برخی دیگر بیشتر به تغییر قیمت سهام دارند. لذا نگرشهای مختلف میتواند در تصمیمگیری چگونگی تقسیم سود نیز مشخص باشد.
بنابراین نگرش سهامداران حقیقی در ارتباط با دریافت نقدی سود سهام یا افزایش قیمت سهام میتواند بر سیاستهای تقسیم سود از سوی مدیریت بنگاه اقتصادی اثرگذار باشد. سلیقه سهامداران، ریسک گریزی سهامداران، مقاصد مالیاتی و عوامل دیگر بر نگرش سهامداران اثرگذار است و بالطبع این موضوع به سیاستهای تقسیم سود توسط مدیریت جهت میدهد.
چگونگی به کارگرفتن وجوه داخلی، تصمیمی مهم در تضاد بین سهامداران و مدیران است. در دوران رشد اقتصادی شرکت، همان طور که ذخایر وجه نقد افزایش مییابد، مدیران تصمیم میگیرند که آیا وجه نقد بین سهامداران توزیع شود، صرف مخارج داخلی شود، برای تحصیل خارجی به کار گرفته شود و یا همچنان نگهداری شود؟
سهامداران فردی، نسبت به بازگشت و بازده سرمایهشان خوشبین هستند و سیاستهای تقسیم سود بر انتظارات سرمایهگذاران بالفعل و بالقوه اثرگذار است. انتظار داشتیم که وجود سهامداران فردی، باعث افزایش تقسیم سود به منظور پوشش خوشبینی و انتظارات سهامداران شود یا برعکس، سهامداران فردی قدرتی در جهت دادن به تصمیمگیری مدیران در تقسیم سود نداشته باشند. با این حال نتایج حاصل از آزمون فرضیه دوم نشان داد که بین وجود مالکان فردی و سیاست تقسیم سود رابطه معکوس و معناداری وجود دارد. بنابراین فرضیه دوم پژوهش نیز پذیرفته میشود.
۵-۲-۳- نتیجه آزمون فرضیه سوم
فرضیه سوم پژوهش به بررسی رابطه بین جریان نقدی عملیاتی با خط مشی تقسیم سود می پردازد. وجه نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی، بیانگر توانایی شرکت در ایجاد جریان نقدی است . کیمل و همکاران(۲۰۰۴) معتقدند وجوه حاصل از فعالیتهای عملیاتی نه تنها باید در داراییهای ثابت جدیدی سرمایهگذاری شده تا شرکت بتواند سطح جاری فعالیتهای عملیاتی خود را حفظ نماید، بلکه بخشی از این وجوه نیز باید به منظور رضایت سهامداران با عنوان سود سهام و یا بازخرید آن بین آنها توزیع گردد.
انتظار داریم زمانی که شرکت از جریان نقد بالایی برخوردار باشد، برای تقسیم سود نقدی بین سهامداران محدودیت کمتری داشته باشد. بعبارتی دیگر، هرچه جریان نقد آزاد بالاتر باشد، تقسیم سود نقدی بزرگتر خواهد بود.
از طرفی دیگر وجود وجه نقد عملیاتی بیشتر، میتواند به عنوان یک فرصت سرمایهگذاری تلقی و شود شرکتهایی که قصد سرمایهگذاری و توسعه واحد اقتصادی را دارند، تمایل کمتری به پرداخت سود به سهامداران نشان میدهند.
با عنایت به توضیحات یاد شده انتظار میرود که بین سیاست تقسیم سود و جریان نقد رابطه معنادار وجود داشته باشد. نتایج حاصل از آزمون فرضیه سوم نشان میدهد که بین وجه نقد عملیاتی و سیاست تقسیم سود رابطه معناداری وجود ندارد. پس میتوان چنین نتیجهگیری نمود که شرکتهای مورد آزمون سیاستهای متنوعی را در ارتباط با پرداخت سود سهام و با توجه به وجه نقد عملیاتی اتخاذ مینمایند. بنابراین این پژوهش نمیتواند الگوی مشخصی را برای پرداخت سود سهام با توجه به وجه نقد عملیاتی بیابد.
۵-۲-۴- نتیجه آزمون فرضیه چهارم
فرضیه چهارم پژوهش به بررسی رابطه بین حساسیت جریانات نقدی و سیاست تقسیم سود میپردازد. حساسیت جریانات نقدی اشاره به درصد تغییرات در سطوح نگهداری وجه نقد در قبال تغییرات در جریانهای نقدی دارد (کاشانی پور و همکاران، ۱۳۸۸). شرکتها با توجه به حساسیت وجه نقد نگهداری شده ممکن است سود تقسیمی کمتری پرداخت کنند ولی با این حال کاپلان و زینگلاس خاط نشان نمودند که رویه و سیاست تقسیم سود یک متغیر انتخابی بوده و از این رو شرکتهایی که پرداخت سود تقسیمی پایینتری انتخاب میکنند ( حتی اگر انها بتوانند سود تقسیمی بیشتری پرداخت کنند ) لزوماً دارای محدودیت مالی نیستند به عنوان مثال، شرکتها میتوانند در جواب به کاهش نرخ مالیات سود تقسیمی سهامداران اقدام به افزایش سود تقسیمی مینمایند. نتایج حاصل از آزمون فرضیه چهارم حاکی از آن است که بین حساسیت جریانات نقدی و سیاست تقسیم سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معناداری وجود ندارد.
۵-۳- نتیجهگیری کلی
سیاست تقسیم سود هم یکی از موضوعات ابهام آمیز در حسابداری بوده است که بسته به نوع سیاستهای تقسیم سود هر شرکتی بر قیمت سهام و ثروت سهامداران تاثیرگذاشته است. سیاست تقسیم سود از موضوعات مورد توجه ادبیات مالی در سالهای اخیر بوده است. تاکنون دلیل آن که شرکتها بخشی از عایدی خود را به عنوان سود تقسیمی بین سهامداران توزیع میکنند و یا اینکه چرا سهامداران به سود تقسیمی توجه دارند، به روشنی توضیح داده نشده است و این موضوع به عنوان معمای سود تقسیمی در ادبیات مالی هم چنان مطرح میباشد (بیرسن[۷۸]، ۲۰۱۰). تاکنون فرضیههای متعددی به منظور حل این معما ارائه شده است، میلر و مودیگلیانی[۷۹] (۲۰۰۸) بیان میکنند که مدیریت تقسیم سود نمیتواند باعث افزایش (کاهش) ثروت ذینفعان در یک بازار کامل و کارا گردد و با این وجود بازارهای سرمایه به طور کامل کارا نمیباشند. از طرف دیگر، پژوهشهای تجربی متعددی در مورد سیاست تقسیم سود شرکتها و رفتار سرمایهگذاران نسبت به آن انجام شده است.
پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین ساختار مالکیت و جریانات نقدی با سیاست تقسیم سود میپردازد. نتایج حاصل از آزمون فرضیات حاکی از آن است که بین مالکیت نهادی و سیاست تقسیم سود رابطه معکوس و معنادار وجود دارد. این به معنای پذیرش فرضیه اول است. آزمون فرضیه های دوم پژوهش نشان می دهد که بین مالکیت فردی و سیاست تقسیم سود رابطه معکوس و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج بررسی آزمون فرضیه سوم و چهارم تحقیق نشان میدهد بین جریان نقد عملیاتی و حساسیت وجه نقد با سیاست تقسیم سود رابطه معنادار وجود ندارد.
بررسی عوامل مؤثر بر سیاست تقسیم سود، ریشه یابی دلایل اتخاذ یک خطمشی تقسیم سود مشخص از سوی شرکتها است. این موضوع میتواند راهگشای تصمیمگیریهای مهم اقتصادی برای گروههای مختلف ذینفع، به ویژه سرمایهگذاران باشد. زیرا عوامل تعیینکننده به دست آمده از این ریشهیابی، نه تنها به توضیح رفتار شرکتها در گذشته کمک مینماید، بلکه ابزاری را برای پیشبینی حرکت و مسیر آتی آنها در این حوزه فراهم میآورد.
۵-۴- پیشنهادهای پژوهش
طی انجام تحقیق، با بررسی منابع اطلاعاتی مرتبط با موضوع تحقیق و با توجه به نتایج دستاوردهای این پژوهش، پیشنهادهایی تحت عنوان پیشنهادهای کاربردی و پیشنهادهایی برای پژوهشهای آینده مطرح میشود.
۵-۴-۱- پبشنهادهای کاربردی
اشخاص حقیقی و یا حقوقی که میتوانند از این تحقیق بهره گیرند به شرح زیر میباشند.
سرمایهگذاران:
سرمایهگذاران هنگام استفاده از صورتهای مالی برای تصمیمگیری در رابطه با سرمایهگذاری در سهام شرکتها یا فروش سهام باید به تقسیم سود توجه نمایند. اتکاء به سود هر سهم، بدون در نظر گرفتن عوامل مؤثر بر سیاست تقسیم سود میتواند تصمیمگیریهای فوق را دارای نتایج نامطلوبی کند. شناخت این عوامل توسط سرمایهگذاران میتواند به درک مفهوم سود تقسیمی هر سهم، شناخت ویژگیها و محدودیتهای آن، کمک نمایند. ضمن اینکه سرمایهگذاران و اعتباردهندگان به عنوان گروههای مهم استفادهکننده از اطلاعات مالی همیشه در صدد دریافت اطلاعات صحیح و شفاف جهت اخذ تصمیمات صحیح میباشند، از این رو عوامل مؤثر بر تقسیم سود، مورد علاقهی سرمایه گذاران و اعتباردهندگان برای تصمیمگیریهای سرمایهگذاری و انعقاد قراردادهای مختلف میباشد. علاوه بر این میتوان گفت از دیدگاه تدوینکنندگان استانداردهای حسابداری، کیفیت گزارشهای مالی به صورت غیر مستقیم، نشاندهنده کیفیت استانداردهای گزارشگری مالی است.
بر اساس یافتههای این تحقیق به فعالان بازارهای سرمایه پیشنهاد میشود به درصد مالکیت سهامداران نهادی توجه کنند، چون نتایج این تحقیق نشان میدهد که یک رابطه منفی و معنادار بین مالکیت نهادی و سیاست تقسیم سود وجود دارد .در واقع با افزایش درصد مالکیت نهادی، سود پرداختی به سهامداران کاهش مییابد.
- تدوینکنندگان استانداردهای حسابداری:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید. |